الَّذِینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلَاقُو رَبِّهِمْ وَأَنَّهُمْ إِلَیْهِ رَاجِعُونَ
واژهی «الَّذِینَ» در ابتدای آیه به معنای «کسانی که» ترجمه میشود و در ادامه، فعل «یَظُنُّونَ» به افرادی ابلاغ میشود که ظن آنها قریب به یقین است و آنها بر این باور هستند که رب خود را بهطور حتم ملاقات میکنند.
بهدنبال این تدبر، سؤالات زیر مطرح میگردد:
1- چه تعدادی از مردم این ظنِ متمایل به یقین را برای ملاقات خداوند دارا هستند؟
2- ما چگونه با پروردگار خویش دیدار میکنیم؟
3- ما چگونه با خود روبهرو میشویم؟
در جواب سؤال اول باید گفت تعداد زیادی به یقین نرسیدهاند و از واژهی «شاید» در برخورد با لقای پروردگار استفاده میکنند.
برای پرداختن به سؤالات بعدی، اینگونه بحث را پیگیری مینماییم: اول اینکه زمانی که در آینه به خود مینگریم، این خودِ ما نیستیم بلکه تصویر مجازی ماست که واقع شده و حقیقت نیست. حقیقت، در واقع خودِ خداوند است و واقعیت، ما هستیم. همچنین واقعیت، مجاز است و تصویر آینه، مجاز اندر مجاز است.
دوم اینکه، نخستین مقر ما در آسمان چهارم بوده است؛ پس دستکم تا زمانی که بدین جایگاه باز نگشتهایم، «مُلَاقُو رَبِّهِمْ» صورت نخواهد گرفت. و برای محققشدن این امر، تنها فرصت، زمانیست که در دنیا داریم. عمر، یکی از ارزشمندترین سرمایههای انسان است که نقش دانشگاهِ آگاهیِ آخرت را دارد.
بدون آگاهی، ما به علمالیقین، عینالیقین و حقالیقین نخواهیم رسید. و همچنین دست پیدا کردن به هرکدام از موارد فوق، رسیدن به مرحلهی قبل را مطالبه میکند و یقین، در واقع آخرت است و حقالیقین «مُلَاقُو رَبِّهِمْ» است.
پس زمان را از دست ندهیم و تا دیر نشده است، در جهت غلبه بر نفس گام برداریم و راه سوار شدن آن را بر خود ببندیم و با پیاده کردن نفس، مسیر را ادامه دهیم.
در خاتمه باید گفت «راجعون» به این معناست که اصلِ من باید به اصلِ حقیقت، که خداوند باشد، وصل گردد.
