
وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ أَبَى وَاسْتَکْبَرَ وَکَانَ مِنَ الْکَافِرِینَ
میفرماید: هنگامی که به ملائکه گفتیم به آدم سجده کنید، «فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ» همه بهجز ابلیس به آدم سجده کردند. پس ابلیس هم جزء ملائکه بود.
این سجدهنکردن همان استکباری است که به صورت «مَنمیّت» در بشر جاری است و باعث هبوط میشود؛ یعنی ما از دنیا پایینتر هم داریم، دنیا دَنیّ است. و این هبوط محدود به نزول از آسمان چهارم به دنیا نیست و درجات پایینتری تا اسفلالسافلین هم وجود دارد که انسان میتواند تا آن مرحله هم نزول کند.
نکتهی مهمی که باید به آن توجه شود این است که سجده در عرش یا بهشت یا سماوات چگونه بوده است؟ آیا زمینی بود که سر را بر زمین قرار دهند؟ و یا اینکه آیا ملائک مثل انسان اعضای بدن دارند؟
پاسخ این است که سجده نوعی تسلیم است. هر وقت انسان تسلیمی محض را در برابر خداوند اجرا کرده، سجده بهجا آورده است و در این هنگام است که «سَبَّحَ» اتفاق میافتد. «سَبَّحَ» یعنی غوطهور شدن، مانند یک تکه چوب که همراه آب رودخانه به همه جا میرود.
اگر معنی «سَجَدوا» را فقط سر گذاشتن بر مُهر بدانیم، به «سَبَّحَ» نمیرسیم. سجده، آخرین مرحلهی قرب خداوند است. همانگونه که خداوند در سورهی علق میفرماید: سجده کنید تا تقرب پیدا کنید.
زیرا در سجده، تسلیمی محض و در اختیار خداوند قرار گرفتن بهطور کامل مستتر است. اگر انسان سرپیچی از فرمانهای خدا کند، کارما درست کرده و تجلیّات الهی را دریافت نمیکند و نمیتواند تسلیم شود. همانگونه که وقتی ابلیس سرپیچی کرد و از کافران شد، از درگاه خداوند رانده شد.
تا قبل از این، برای اشاره به آدم و زوجش ـ نه آدم و همسرش ـ از ضمایر اشارهی دوتایی (هما) استفاده شده ولی بعد از اینکه با شیطان ممزوج شد، از ضمایر اشارهی جمع (هم) برای آنها استفاده شد.
و انسان باید جستوجو کند و ابلیس یا شیطان یا نفس امّارهی خود را پیدا کرده و آن را طرد کند تا بتواند تجلیّات الهی را دریافت کرده و سجدهی واقعی بهجا آورد و «سَبَّحَ» را درک کند.
